روزنامه شرق در مطلبی با عنوان« زیبایی یا جراحیهایی بیمارگونه» اینگونه آورده است: دوستانمان را دیگر نمیشناسیم. آدمها مدام رنگ عوض میکنند. صورتهاشان را تغییر میدهند. سیرتها را که نمیدانم. مدام چهره عزیزان و دوستان و نزدیکانم تغییر میکند.
به گزارش زیبانا، دوستانمان را دیگر نمیشناسیم. آدمها مدام رنگ عوض میکنند. صورتهاشان را تغییر میدهند. سیرتها را که نمیدانم. مدام چهره عزیزان و دوستان و نزدیکانم تغییر میکند. صورتها بر اثر تزریق بوتاکس و ژل انعطافپذیری و حالتهای غم و شادی را از دست دادهاند. دیگر نه اخمها معلوم است نه شادیها. مطب جراحان زیبایی و مراکز خدمات زیبایی پر از مراجعهکنندگان است. البته ممکن است این جراحیها حال آدمها را خوب کند! در کتابی خواندم که گاهی جراحی زیبایی میتواند روی شخصیت آدمها تأثیر بگذارد اما به نظرم ما راه افراط را در پیش گرفتهایم. با دیدن خطهای روی پیشانی، خطهای خنده دور چشم دچار دلشوره میشویم. در کشور ژاپن حکمت زیبایی هست به نام «وابی سابی». وابی سابی چیست؟ هنر کامل نبودن در زندگی. ژاپنیها معتقدند باید نقصهای طبیعی زندگی را بپذیریم و همچنین روند طبیعی هر چیز را. چینوچروکهای روی پیشانی نشان روند طبیعی زندگی است و زیباست. نباید با آن مبارزه کرد. دخالت در امور طبیعی کاری است بیهوده. هر چیز همان چیزی است که باید باشد و نه آن چیزی که ما میخواهیم. در تفکر غربی کمالگرایی مهم است؛ همهچیز باید در حد کمال باشد. اما در حکمت وابی سابی ژاپنی در هر کمال نقصانی هم هست. پس حرص نخوریم. مدتی پیش در مطب پزشکی یک نفر به نرخ ویزیت متخصص بیماریهای کودکان اعتراض کرد؛ آن متخصص گفت: «کاش او هم مثل همکارانش، جراحیهای زیبایی انجام میداد، مجبور نبود در روز صد تا کودک بیمار تبدار را معاینه کند در حالی که با یک جراحی زیبایی کلی پول به جیب میزد». تنوع در جراحیها هم عجیب است؛ ایمپلنتهای چهره یعنی یک نوع برجستهسازی ساختارهای مشخص صورت، اتوپلاستی، شکلدهی به غضروف گوش یا لیزر پوستهای شیمیایی، خوردگی پوست، لیپوساکشن برای از بین بردن چربی شکم، جراحی بینی، گونه، چانه و… . غیر از جراحیها، روشهای غیرجراحی مثل تزریق سم بتولینوم یعنی همان بوتاکس و تزریق مواد پرکننده و قابل جذب در ایران بسیار پرطرفدار است. چند روز پیش هم محمد رئیسزاده، رئیس کل سازمان نظام پزشکی ایران مدعی شد تقاضا برای عملهای زیبایی در کشور بیمارگونه و نسبت یه میانگین دنیا عدد بالاتری است. او گفته بود که حوزه زیبایی در ایران رها شده و مردم با خیال راحت هزینههای آن را پرداخت میکنند و اگر چهار، پنج ساعت معطل شوند هم گلهای ندارند. برخی از این عملهای زیبایی منجر به از دست دادن جان میشود ولی انگار برای مردم مهم نیست. او معتقد است قبلا عمل زیبایی محدود به بینی بود اما حال این عملها بازسازی گوش و پیکرتراشی، زاویه دادن به گونه و چانه، لیفت گردن و کوتاهکردن انگشت پا و… را هم شامل شده است. به هر حال عملهای زیبایی سود خوبی دارد و تبدیل به یک تجارت پزشکی شده است. هیچکس هم به عواقب این جراحیها نمیاندیشد! خانمی که جراحی پلک کرده بود به من گفت: «موقع خواب بعد از عمل، چشمانش خوب بسته نمیشود و دچار خشکی چشم شده است. او شبها با پلک باز میخوابد…». برخی بعد از جراحی بینی در تنفس و بویایی دچار اختلال میشوند. در جراحیهایی مثلا لیپوساکشن هم مرگومیر زیاد است. راستی ترس از پیری و زشتی است یا وسواس بیمارگونه که سبب میشود از چهره خود راضی نباشیم؟ این جراحی در بین زنان بیشتر است. این همه جراحی برای چیست؟ ابراهیم رزمپا، عضو هیئتمدیره انجمن علمی راینولوژی ایران، گفته بود سن جراحی زیبایی دختران در ایران به ۱۴ سال رسیده است. ۱۴ سال… ترسناک نیست؟ آیا نگاه مردسالارانه در جامعه است که زنان را مجبور میکند برای مقبولیت در نظر مردان، دست به خطرهای جراحیهای زیبایی بزنند یا عدم اعتمادبهنفس است… یا تبعیت از صنعت مد جهان؟ راستش نمیدانم. فعلا این به یک صنعت پررونق تبدیل شده است و حیف از آن چهرههای زیبای خدادادی که تغییر میکنند.